سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهشتیان

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ای علمای اسلام! به داد زبان فارسی برسید!

بنام خدا


به تازگی مصاحبه ای از وزیر محترم آموزش منتشر شد که در آن از بررسی ورود آموزش زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی سخن گفته بود. این خبر از چند نظر قابل توجه است.
1-آموزش زبان انگلیسی مورد توجه جدی این وزارتخانه قرار گرفته است.
2-این وزارتخانه آموزشهای زبان فعلی در دوره های راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه را کافی یا موثر ندانسته است.
3-آنقدر آموزش زبان انگلیسی برای آموزش پرورش، مهم تلقی شده که تصمیم گرفته کار را از مقطع ابتدایی و احتمالاً به شکل ریشه ای سامان دهد.
تردیدی نیست که در دنیای لبریز از ارتباطات امروز، آشنایی با زبانهای خارجی به ویژه زبان انگلیسی یک ضرورت آموزشی است و این روزها بخش زیادی از مردم به گونه ای با زبان انگلیسی برخورد دارند. بحثی در ضرورت زبان آموزی نیست اما مسئله ی مهم اینست که این موضوع تا چه اندازه ضرورت دارد؟


زبان انگیسی


اول اینکه که بی تردید زبان یکی از راههای نفوذ فرهنگی است. فرهنگ غرب به ویژه در چند دهه اخیر با تمام قوا به نابود کردن دیگر فرهنگها مشغول است و با بهره گیری از برتری رسانه ای، علمی و تکنولوژیک که دارد، برآنست که به سلطه فرهنگی هم برسد. بی شک یکی از مهمترین ابزارها ، گسترش زبان بین المللی و تثبیت زبان انگلیسی در این جایگاه،  برای پیدا کردن هر چه بیشتر مخاطبان جهانی است. خطر آنقدر عمیق و جدی است که بارها از سوی حاکمان غیر انگلیسی زبان حتی اروپایی نسبت به این مسئله هشدار داده شده و فرانسه که خود یکی از استعمارگران دنیاست، نسبت به گسترش زبان انگلیسی به واسطه رواج اینترنت و خطر نابودی زبان فرانسوی هشدار داده است. ما با پرداخت بیش از حد ضرورت و نیاز به آموزش زبان انگلیسی در عمل راه را برای سلطه فرهنگی غرب هموارتر می کنیم.


دوم اینکه اقشار مختلف جامعه هر یک به اندازه ای نیاز به زبان دارند که میزان این تفاوت نیاز هم بسیار فاحش است. آموزش پرورش باید حداقلها را آموزش بدهد و فراتر از آن، هر کس بسته به نوع و میزان نیاز خود، و در زمان نیاز،  به زبان انگلیسی بپردازند. اگر هم می بینند در آموزشهای کنونی نقصانی هست، که هست، علت را در کیفیت آموزش هفت ساله بجویند نه اینکه سعی کنند با افزودن به مدت زمان آموزش مشکل را حل کنند.


سوم اینکه اگر بخواهیم برای زمان ناب یادگیری کودکانمان در مقطع ابتدایی برنامه ریزی جدیدی داشته باشیم مطمئناً حداقل دو کمبود اساسی و در نتیجه دو اولویت بسیار مهم تر و ضروری تر از زبان انگلیسی در پیش رو داریم:


یک : بسط و گسترش و تعمیق ادبیات اصیل فارسی. بی گمان زبان یکی از بن مایه های اصلی فرهنگ است. اگر نگهداری فرهنگ برای ما یک ضرورت است، که هست، یکی از مهمترین اقدامات در این راستا، پاسداشت زبان فارسی است. این سیاست راهبردی بایستی از ابتدای دوره آموزشی در کل کشور با دقت و جدیت دنبال شود. یکی از حکایات غم انگیز عصر ما، دوری و بیگانگی بیشتر فرزندان ما از ادب فارسی است. این کمبود، هم به حجم ناکافی متون آموزشی بر میگردد، هم به ناکارآمدی و نابلدی معلمان فارسی. علاوه بر آن ما انتظار داریم حکمت و ادب، برآیند ادبیات خوانی فرزندانمان شود نه فقط تاریخ ادبیات و دستور زبان . دانش آموز ما گلستان و بوستان سعدی را واقعاً بفهمد و درک کند نه اینکه فقط با سجع ادبی و سبک قلمی آشنا شود. فایده ادبیات دانی، و ادبیات خوانی تکرار الفاظ نیست، دریافت هنرمندانه ی محتوا و فرهنگ اصیل و نابی است که در آن نهفته است.
زیاد اینطرف و آنطرف می شنویم که بعضی افراد ساده بین، با حسرت خاصی بیان می کنند که مثلا در پاکستان یا هند یا حتی بعضی کشورهای عربی، دانش آموزان در حد دیپلم، انگلیسی را مانند زبان مادری صحبت می کنند و ما حتی از آنها هم عقبیم! آیا این واقعاً مایه افتخار است؟ وقتی با فرهنگ و زبان مادری خود آنقدر که باید ، آشنا نیستیم، چه ارزشی دارد که بتوانیم انگلیسی را مثل زبان مادری صحبت کنیم؟ افتخار که نیست، هیچ بلکه مایه ننگ هر انسان هویت دار و باشخصیت است.


دو : آیا یک ایرانی مسلمان که در روز پنج نوبت به زبان عربی با خدای خود نیایش میکند، با قرآن و ادعیه و کلمات نورانی وارده از اهل بیت علیهم السلام بطور مستمر سر و کار دارد و کلام خدا که راهنمای سعادت ابدی اوست، به زبان عربی است، به یادگیری زبان عربی بیشتر نیازمند است یا انگلیسی؟ مگر چند درصد از مردم ما قرار است در لندن یا لس آنجلس زندگی کنند یا مراوده مستمر با کشورهای انگلیسی زبان داشته باشند که ضرورت داشته باشد مکالمه زبان را از سنین کودکی به ذهن آنها تزریق کنیم؟ آیا واقعاً یک مسلمان شیعه بیشتر به فهم زبان عربی نیاز دارد یا مکالمه زبان انگلیسی؟
بزرگی می گفت : دعا خواندن و قرآن خواندن برای کسی که عربی نمی فهمد و برای فهم معنا ترجمه آنها  را مرور میکند، مانند آنست که کسی چشم بسته از جاده چالوس بگذرد و برایش توضیح بدهند که اینجا زیباست و فلان مناظر را دارد، تا اینکه کسی خود، آن مناظر بدیع را ببیند. یک انگلیسی زبان، تا چه اندازه می تواند  از روی ترجمه، لطفات و زیبایی موجود در شعر حافظ و سعدی را درک کند؟
بنابراین هم زبان انگلیسی تا این حد ضرورت ندارد که در مقطع ابتدایی به آن پرداخته بشود و هم اگر بنا بر اولویت است، برای یک ایرانی مسلمان شیعه اولویت زبان آموزی زبان عربی است نه انگلیسی، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند : "تعلّموا العربیه فانها کلام الله الذی یکلّم به خلقه" عربی بیاموزید که همانا زبانیست که خداوند با آن با خلقش تکلم فرموده است(بحارالانوار، ج 1، ص 212 و ج 76، ص 127).
ناگفته نماند که پرداخت بیش از اندازه  به هر زبانی، گواینکه عربی هم باشد، شایسته نیست و حتی مورد سفارش دین هم نیست. بعضی ناخودآگاه به اشتباه فکر میکنند هر چه بیشتر عربی بنویسند و بگویند، دینی تر و مذهبی ترند که این توهمی بیش نیست. ما فارسی زبانها بهترست تا اندازه ی توان، از واژگان فارسی در گفتار و نوشتارمان استفاده کنیم و همانگونه که گفته شد پاسداشت زبان فارسی یکی از اولویتهای فرهنگی ماست. فارسی از ارکان خاک و مرز و بوم و فرهنگ کهن ماست و زبان عربی زبان دین ما. هر کدام به جای خود.

در پایان بیان حکیمانه مقام معظم رهبری در سال 1384 در جمع فرهنگیان استان کرمان را می آورم:


مقام معظم رهبری


"ناگهان از گوشه ای یک نفر تشخیص داده که باید ما به کودکان دبستانی، از کلاس اول- یا حتی پیش دبستانی- زبان انگلیسی یاد بدهیم؛ چرا؟ وقتی بزرگ شدند، هرکس نیاز دارد، می رود زبان انگلیسی را یاد می گیرد. چقدر دولت انگلیس و دولت آمریکا باید پول خرج کنند تا بتوانند این طور آسان زبان خودشان را در میان یک ملت بیگانه ترویج کنند؟ ما برای ترویج زبان فارسی چقدر در دنیا مشکل داریم؟ خانه فرهنگ ما را می بندند، عنصر فرهنگی ما را ترور می کنند، ده جور مانع در مقابل رایزنی های فرهنگی ما درست می کنند؛ چرا؟ چون در آنجا زبان فارسی یاد می دهیم. ولی ما بیاییم به دست خود، مفت و مجانی، به نفع صاحبان این زبان- که مایه انتقال فرهنگ آنهاست- این کار را انجام دهیم! البته بنده با فراگرفتن زبان خارجی صد درصد موافقم؛ نه یک زبان، بلکه ده زبان یاد بگیرند؛ چه اشکالی دارد؟ منتها این کار جزو فرهنگ جامعه نشود."

در این موضوع :  این بهای سنگین، چرا؟


 


فیلترینگ و روباه پیر

بنام خدا


به تازگی و پس از درج گزارشی در سایت خبری رجانیوز، مبنی بر فیلترینگ وبلاگهای ارزشی، سایت بی بی سی فارسی در اقدامی مزورانه و فتنه انگیز، مطلبی با عنوان "فیلترینگ گریبان وبلاگ های حامی دولت ایران را هم گرفت" عرضه نمود که در آن، با استناد به گزارش رجانیوز، سعی کرد مسئله فیلترشدن چند وبلاگ ارزشی را به گریبان گیری از حامیان دولت، مرتبط سازد.آنچه انگیزه ی این نوشتار شد، نقل قولی از بنده در گزارش رجا نیوز بود که در آن از نوعی "اعمال سلیقه شخصی در فیلترینگ"  نام برده شده بود.
دو نکته در این موضوع، قابل ذکر است:

اول اینکه، روباه پیر بداند نویسندگان وبلاگهایی چون آهستان، مدرسه ما، اسماعیل نیوز و خاطرات جبهه، اگر از سوی کمیته فیلترینگ و یا هر نهاد قانونی دیگر در داخل نظام، مسدودسازی وبلاگ که سهل است، حتی به حبس یا هر مجازات دیگری به حق یا ناحق، محکوم بشوند، یک تار موی اعضای همین کمیته را به سر تا پای  جبروت پوشالی بریتانیای کبیر نمی دهند. اگر وبلاگهای ارزشی مسئله یا مشکلی با کمیته فیلترینگ و یا هر نهاد دیگر داشته باشند، این یک مسئله داخلی و خانوادگی بین برادران است. من از جانب تک تک این عزیزان، که می شناسمشان، شهادت می دهم که آنها هیچ نیازی به دلسوزی و جانبداری  بی بی سی و امثال آن که خنجر خیانتشان، دهها سال است در اعماق سینه ملت ما نشسته، ندارند. هنوز هم پدربزرگهای ما انگلیس را منشا همه فتنه ها می دانند و ما نیز این حکمت را به نوه هامان منتقل خواهیم کرد. بنابراین روباه پیر ساکت بشود.

دوم اینکه، سخن از "اعمال سلیقه شخصی" برداشت شخصی بنده و برگرفته از چندین مورد فیلترینگ از جمله موارد فوق الذکر بوده است. آنطور که یکی از اعضای محترم کمیته ابراز داشته اند، گویا ساز و کار کمیته فیلترینگ به گونه ایست که اینگونه تصمیمات بصورت گروهی اتخاذ می گردد و در این صورت، احتمال اعمال سلیقه شخصی عملاً منتفی است.

بی گمان تعبیر و تفسیر موسع یا ضیق از قانون، توجه به مصالح عمومی و مقتضیات فضای وبلاگستان و سایتهای فارسی و نیز توجه به ظرفیت فعلی بستر وب فارسی برای اجرای این قانون، می تواند در جرح و تعدیل و تصمیمات نهایی کمیته تاثیر تعیین کننده داشته باشد. امید که روز به روز شاهد بهتر شدن روند توقیف و بازگشایی سایتها و وبلاگها باشیم.

لینک در رجانیوز


 


شامم به طلب شد روز، میخانه به میخانه...

بنام خدا

یادم نیست چطوری شد سال دوم دبیرستان رفتم گروه سرود مدرسه. اولین بار بود در شهرمان یک گروه سرود درست می شد با دو سه نوع ساز و سرپرستی یک استاد مسلم موسیقی. فکر کنم بعد از درخشش گروه سرود آباده ای (مادر برام قصه بوگو) بود که شور و نشاطی جدید در کشور درست شد برای تشکیل گروه سرودهای مدرسه ای درجه یک. مراحل ترقی را یک به یک طی کردیم، در شهر، استان، در سطح کشور هم مشترکاً با استان تهران، رتبه سوم شدیم، با طعم هوای شرجی اردوگاه میرزا کوچک خان در رامسر. همان سال غمبار 68 بود که بهارش در عزای پدرمان، خمینی کبیر، به سوگ نشستیم و یک سرود ویژه هم برای ارتحال ایشان کار کردیم در رامسر. جلسات تمرین با لذتی وصف ناپذیر سپری میشد... صدای تار استاد را نمی شنیدیم، می چشیدیم، لمس می کردیم، می فهمیدیم...

سرود اصلی در مایه افشاری بود با آهنگ سازی و نوازندگی تار استاد هدایت الله سیاره، تنبک حسن اسلامی، سنتور امید سیاره و تکخوانی پسرک خوش چهره اصفهانی بدیع ناجی که اصرار داشت به او بگوییم تکخوان برتر، و ما با شیطنت می گفتیمش تکخوان ابتر! سرود ما با شعر زیبای استاد پریش شهرضایی اجرا می شد :

شمع شب یارانم، کاشانه به کاشانه، آواره چو طوفانم ، ویرانه به ویرانه
از زلف تو پرسیدم، بر شانه چو پیچیدم، بوسیدم و بوییدم، دندانه به دندانه
تا پا نکشم در گل، شادی بودم مشکل، آسان نفروشد دل، جانانه به جانانه
لب را به سخن بستند، با آنکه قوی دستند، آنان که نپیوستند، افسانه به افسانه
چون شمعش اگر استاد، در شعله زبان می داد، می گفت مبارک باد، پروانه به پروانه
ای شهد روان افروز، ای صافی صوفی سوز، شامم به طلب شد روز، میخانه به میخانه
خون کرد پریش از من، دل آن بت سیمین تن، کی گشت چنین دشمن، بیگانه به بیگانه

استاد پریش این روزها در بستر بیماری به سر می برند (خدایشان شفا دهد).

آن روزها نمی فهمیدم که چطور هر جا اجرا داریم، اشک در چشمان بعضی شنوندگان حلقه میزند، حتی هیات داوران مسابقات.
همه اینها را نوشتم. چون الان حس و حال غریبی دارم.
امروز عصر دعوت بودم مدرسه راهنمایی پسرم، برای جلسه انجمن اولیا مربیان.
اواخر مراسم، گروه سرود مدرسه که با صف مرتب و لباس یک شکل، روی سن قرار می گرفتند، بناگاه خودم را آنجا دیدم...


گروه سرود



انصافاً زیبا و هنرمندانه اجرا کردند، سرودی در وصف مولا امیرالومنین علیه السلام...
سالها بود نفهمیده بودم که چرا بعضی، در حین اجرای سرود ما، اشک می ریختند اما امروز با تمام وجودم فهمیدم، لمس کردم، چشیدم و گریستم...
و حالاست که آرزو می کنم ای کاش می شد یکبار دیگر اجرای سرودهایمان را بشنوم...


رعد و برق

بنام خدا
با اینکه سرش پایین نبود،  پایین نگاه می کرد، خیلی پایین. از شدت خجالت هرم صورتش را میشد حس کرد. مرد جوان گرم و نجیب، تمام قد در مقابلش ایستاده بود و انگار که داشت در خلسه ای عمیق فرو می رفت...صورت دختر، لبریز شده بود از شوق و حیای وصف نشدنی که حالا دیگر می شد بغل بغل جمع کرد... ته خنده ای صورتش را قشنگ کرده بود، خیلی قشنگ، اما نمی شد هم بگویی که دارد می خندد.
مرد جوان نگاهش در لحظه ای، به نگاه دختر گره خورد. زود هر دو زمین را نگریستند.  چیزی نگذشت که دختر قطره هایی دید که از سمت صورت مرد جوان، بر زمین می ریزند. مرد جوان دیگر نتوانست جلو خودش را بگیرد. سکوت بود و سکوت و اشک مرد جوان. زانون مرد جوان خاک را لمس کرد و بعد کف دو دستش.
دختر هنوز ایستاده بود بی آنکه قدمی به عقب رفته باشد.
آفتاب بی رمق غروب و سایه های درازی که تا افق امتداد می یافت... و کوه که داشت به گندمزارها چشمک می زد.


سال نوی پارسی بلاگ، سال ...

بنام خدا
سال نو را بر همه کاربران عزیز پارسی بلاگ و تمامی دوستان وخوانندگان این وبلاگ صمیمانه تبریک عرض می کنم. امید که همگی سالی داشته باشیم پر از تحول و دگرگونی و پیشرفت در مسیر تعالی روح و اندیشه،  و یاد خدا در همه احوال و امورمان ساری و جاری باشد.


 




برای پارسی بلاگ، امسال را به نام سال ... اهان الان فکر کردم نگم سال چی، بهتر باشه. اما اگر بخواهم خیلی کلی بگویم، قصد داریم در این سال، خبرهای خوب و حتی شگفت آوری برایتان داشته باشیم. فهرست بلند بالایی از خدمات متنوع در برنامه کاری داریم که به توفیق حق، به مرور و با توجه با اولویتها، ضرورتها و نیازها عرضه خواهیم کرد.
چون گذشته، از کاربران نجیب، باوفا و دوست داشتنی پارسی بلاگ صمیمانه ممنونم. دلگرمی ها، تشویق ها و همراهی های شما عزیزان نقش به سزایی در عزم و تصمیم ما برای ارائه خدمات هر چه بهتر دارد به گونه ای که در پیش روی خود نظاره گر افقی بسیار روشن و زیبا از شکل گیری یک جامعه مجازی نجیب، قانون گرا و هنرمند هستیم و تعاملات بسیار خوبی که در پیام رسان و وبلاگها دیده می شود، نویدبخش فردایی مفید، زیبا و سازنده برای پارسی بلاگ است.

باش تا صبح دولتش بدمد
کین هنوز از نتایج سحر است

دست حق همراهتان